تحولات لبنان و فلسطین

قدس آنلاین/جوادرستمی: امام نهم شیعیان «محمد» نام دارد و معروف به «جواد» و «تقی» است که دهم رجب سال ۱۹۵ هجری در مدینه متولد شد و در حدود هشت سالگی به فراق پدر مبتلا شده و از آن پس سُکان امامت و ولایت شیعه را به دست گرفت، برای آشنایی با زوایای زندگی ایشان با حجت الاسلام والمسلمین علی اصغر تقوی، رئیس مرکز فقهی تبلیغی جوادالائمه گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

امام جواد(علیه السلام) مولود مبارک تشیع

حجت الاسلام والمسلمین تقوی درباره ولادت امام جواد(علیه السلام) می‌گوید: برخی از بزرگان شیعه و غیر شیعه مانند شیخ طوسی و ابن عیاش زمان ولادت امام جواد(علیه السلام) را دهم ماه رجب سال 195 هجری در شهر مدینه  منوره نقل کرده اند. دعایی را مرحوم کفعمی در مصباح نقل می‌کنند که این دعا مؤید این مطلب و نظر است. این دعا توسط سومین نایب خاص حضرت بقیة الله الاعظم، جناب حسین بن روح از ناحیه مقدسه  آن حضرت رسیده است. «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ بِالْمَوْلُودِینَ فِی رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الثَّانِی وَ اِبْنَهُ عَلِی بْنِ مُحَمَّدُ الْمُنْتَجَمْ»
وی می‌افزاید: مادر حضرت  جواد(علیه السلام) از اهالى نوبیه مريسيه (دهکده اى در مصر) و از اقوام ماريه قبطيه همسر پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) به شمار مي رفت و كنيه‏اش‌ ام الحسن و ام الجواد بود. البته پس از ورود وی به خانه امام رضا(علیه السلام) حضرت نام وی را«خیزران» نامیدند. وی ادامه می‌دهد: این مولود مبارک پس از یک دوران فطرت و انتظار در اواخر عمر حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در حالی که نزدیک به 45 سال از آغاز زندگی آن حضرت می‌گذشت، خداوند به وی عنایت فرمود. از سویی حدود 10 سال از امامت امام رضا(علیه السلام) گذشته بود و امام، صاحب فرزندی نشده بودند. رئیس مرکز فقهی تبلیغی جوادالائمه بیان می‌دارد: شیعیان از یک سو با توجه به روایات فراوانی که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه  اطهار(علیهم السلام) درباره  تعداد جانشینان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نام و دیگر مشخصات آنان و همچنین نام پدرانشان در دست داشتند، معتقد بودند که مسأله رهبری پس از حضرت رضا
(علیه السلام) به فرزند ایشان به نام محمد منتقل خواهد شد که این یک نگاه و دید و نظر بود.
وی می‌افزود: از سوی دیگر مشاهده می‌کردند، پس از این عمر نسبتاً طولانی و گذر زمان از امامت امام رضا(علیه السلام) ایشان فرزندی ندارند و این مسأله برای جامعه شیعی نگران کننده بود؛ زیرا این خطر وجود داشت که هر آن دستگاه ظلم و ستم عباسی بر آن بزرگوار یورش برده و ایشان را به شهادت برسانند. این نگرانی آن قدر بالا گرفت که گاه ناچار می‌شدند، خدمت امام برسند و مسأله را به شکل های گوناگون با آن بزرگوار در میان بگذارند.
وی ادامه می‌دهد: مرحوم علامه  مجلسی(رحمت الله علیه) در کتاب شریف بحار الانوار در جلد 50 و صفحه  15 این قضایا را به گونه های مختلف نقل می‌کند که بعضی‌ها خدمت امام می‌رسیدند و عرض می‌کردند، یابن رسول الله از خدا بخواهید که فرزندی نصیبتان فرماید. گاهی می‌پرسیدند آیا امامت در عمو یا دایی یا برادر تحقق پیدا می‌کند؟ امام می‌فرمودند: «خیر». آنان با ناباوری می‌گفتند، پس در چه کسی تحقق پیدا می‌کند؟ امام می‌فرمودند: «در فرزندم» و این زمانی بود که آن حضرت هنوز فرزندی نداشتند.  عضو اتاق فکر تبلیغ خراسان عنوان می‌کند: باز مرحوم علامه در همان جلد این مطلب را بیان می‌کند. گاهی با حالت یأس به آن بزرگوار می‌گفتند که سنی از شما گذشته و زمان درازی از عمر شما سپری شده است، بدون آنکه فرزندی داشته باشید. عبارت‌هایی  از این جملات که حسین بن بشار می‌گوید، من به همراه حسین بن قیاما در صریا  خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدیم. امام به ما گفتند، اگر کاری دارید، بگویید، حسین بن قیاما این گونه پرسید که آیا امکان دارد زمین خالی از حجت باشد؟ امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «خیر سؤال کرد آیا ممکن است در یک زمان دو نفر با هم امام باشند ایشان فرمودند خیر، دو امام در یک زمان امکان ندارد، مگر آنکه یکی از آنان صامت و پیرو دیگری باشد.» این جملات بیانگر این است که این دو نفری که خدمت امام رسیدند، نعوذ بالله نسبت به امامت خود امام هم دچار شک و شبهه شده‌اند؛ زیرا آنجا دیگر مطلب را صریح گفت که حالا من فهمیدم شما امام نیستید، امام از او پرسید: «از کجا دانستی»؟ گفت: «از آنجا که شما فرزندی ندارید و پیشوای بعدی ما باید از نسل پیشوای قبل باشد.» امام در پاسخ حسین بن قیاما فرمودند: «سوگند به خدا، روزها و شب‌ها سپری نخواهد شد، مگر آنکه از صلب من پسری متولد شود و همچون من در جایگاه امامت تکیه زند و حق را برپا دارد و باطل را نابود کند.»
وی می‌گوید: با ولادت امام جواد(علیه السلام) چشم شیعیان روشن و نگرانی آنان برطرف شد. و سخن امام رضا(علیه السلام) به ابو یحیی صنعانی که این مولودی است که برای شیعیان ما با برکت تر از او آفریده و خلق نشده باشد. هَذَا الْمَولُودُ الَّذِی لَمْ یُولَدَ مَوْلُودَ اَعْظَمُ بَرَکَتُ عَلَی شِیعَتُنَا مِنْهُ» به وقوع پیوست.
 نام حضرت جواد(علیه السلام)
 در تورات
استاد حوزه و دانشگاه بیان می‌دارد: احوالات  اهل بیت پیامبر و ائمه اثنی عشر در کلمات حضرت ابراهیم و در تورات و انجیل و بقیه کتاب‌های آسمانی بیان شده است؛ مثلاً در تورات نام حضرت امام جواد(علیه السلام) را این‌گونه بیان نموده است .حضرت جواد دارای عمری کوتاه، اما آثاری طولانی خواهد بود وی می‌افزاید: امام نهم شيعيان حضرت جواد(علیه السلام) در سال 195هجري در مدينه متولد شدند و نام آن بزرگوار «محمد» معروف به «جواد» و «تقي» است. القاب ديگري مانند «رضي» و «متقي» نيز داشته‌اند، ولي «تقي» از همه معروف‌تر مي باشد. طبق نقل تاریخ امام محمد تقي(علیه السلام) هنگام وفات پدر هشت ساله بودند. پس از شهادت جانگداز حضرت امام رضا
(علیه السلام) مقام امامت به فرزند ارجمندشان حضرت جوادالأئمه(علیه السلام) انتقال يافت.
وی ادامه می‌دهد: مرحوم مجلسی و صاحب مناقب و تاریخ قم و مؤلف اعلام الوری می‌نویسند، فرزندان آن حضرت، امام علي النقى(علیه السلام) و موسى  مبرقع و حكيمه و خديجه و ام كلثوم بودند.
وی می‌گوید: عایشه همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از قول پیامبر مکرم اسلام نقل می‌کند که حضرت در حدیثی پس از آنکه اسامی ائمه پس از خودشان را بیان می‌کنند، به نام امام جواد(علیه السلام) که می‌رسند، می‌فرمایند «وَ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ ابْنَهُ وَ سَمَّاهُ عِنْدَهُ مُحَمَّداً الْمُرَغِّبُ فِي اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرَمِ اللَّه‏» که خداوند از صلب علی بن موسی، فرزندش محمدامام جواد(علیه السلام) را به دنیا می‌آورد که افراد را به خداوند ترغیب می‌کند و مدافع حریم الهی است.

 توصیف امام جواد(علیه السلام) در صحیفه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
رئیس مرکز فقهی تبلیغی جوادالائمه بیان می‌دارد:  مرحوم کلینی به سند خودش از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود: «پدرم امام محمدباقر(علیه السلام) به جابر گفت، می‌خواهم مطالبی را از تو بپرسم، کی فرصت داری؟»عرض کرد: «هر موقع شما بفرمایید.» حضرت یک روزی که با جابر خلوت نمودند، فرمودند: «جابر می‌خواهم از تو درباره صحیفه ای که مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) به تو نشان داده بپرسم، آن را برای من بگو.»
وی می‌افزاید: جابر عرضه داشت، زمانی که جدتان ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) متولد شدند، من برای تهنیت خدمت مادرتان رفتم، دیدم که صحیفه ای در دستشان است و آن را مطالعه می‌کنند. عرض کردم، پدر و مادرم فدای شما، این چه نوشته ای است که مطالعه می‌کنید. حضرت فرمودند، لوحی است که خداوند متعال به پدرم هدیه داده است و پدرم به من و در این لوح اسامی پدرم و شوهرم و اوصیا تا روز قیامت در آن نوشته شده است.
حجت الاسلام والمسلمین تقوی می‌گوید: مأمون، خليفه عباسي که همچون ساير خلفاي  بني عباس از پيشرفت معنوي و نفوذ باطني امامان معصوم(علیهم السلام) و گسترش فضايل آن‌ها در میان مردم هراس داشت، سعي  کرد ابن الرضا(علیه السلام) را کنترل کرده و ایشان را تحت نظر داشته باشد. از اينجا بود که مأمون نخستين کاري که کرد، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد(علیه السلام) درآورد تا مراقبي  دايمي و از درون خانه، بر امام گمارده باشد. رنج‌هاي دايمي که امام جواد(علیه السلام) از ناحيه اين مأمور خانگي  برده است، در تاريخ معروف است.
وی می‌افزاید: از روش‌هايي که مأمون درباره حضرت رضا(علیه السلام) به کار مي بست، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود. مأمون و بعد معتصم عباسي مي خواستند از اين راه به گمان باطل خود امام را در تنگنا قرار دهند. درباره فرزندش حضرت جواد(علیه السلام) نيز چنين روشي را به کار بستند، بخصوص که در آغاز امامت هنوز سني از عمر امام جواد(علیه السلام) نگذشته بود، مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتي است الهي، بستگي به کمي  و زيادي سال‌هاي عمر ندارد و پاسخ این تصور غلط را در مناظرات حضرت با علمای معروف آن زمان دریافت کرد.
وی ادامه می‌دهد: دوران عمر آن امام بزرگوار 25 سال و دوره امامتش 17 سال بوده است. معتصم عباسي از حضرت جواد(علیه السلام) خواست، از مدينه به بغداد بيايد و امام جواد(علیه السلام) در ماه محرم سال 220هجري به بغداد وارد شدند.
عضو اتاق فکر تبلیغ خراسان در پایان به دو سخن گرانبها از فرمایشات امام جواد(علیه السلام) اشاره می‌کند: نخست حدیث شریف «وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوَارِدَ أَعْيَتْهُ الْمَصَادِرُ » هركس موقعيّت شناس نباشد جريان‌ها، او را مى ربايد و هلاك خواهد شد. و دوم« عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى يَقُولُ مُلَاقَاةُ الْإِخْوَانِ نُشْرَةٌ وَ تَلْقِيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إِنْ كَانَ نَزْراً قَلِيلًا» ملاقات و ديدار با دوستان و برادران  خوب موجب صفاى دل و نورانيّت آن مى گردد و سبب شكوفایى عقل و درايت خواهد شد. گرچه در مدت زمانى كوتاه انجام شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.